سلااااااااام
خدا قوت قهرمان رنگی ! یک روز پر تلاش دیگه رو پشت سر گذاشتی و حالا این شب تابستونی پر از
آرامش، پاداشی برای سخت کوشی هات هست. میتونی تمام مشغله ها رو از ذهنت دور کنی و با یک
لبخند به استقبال یک خواب شیرین بری
.
.
.
.
خب
اگه یادتون باشه پست دیشب در مورد معرفی چند تا کتاب انگیزشی بود
امروز می خوام پاراگرافای وبمون رو اختصاص بدم به یکی از این کتاب ها
یعنی:
.
.
.
.
دیالوگ های معروف شازده کوچولو و روباه
خوبه هر از گاهی قبل خواب یه جملاتی از کتابا رو بخونین یا یه کتابی رو شرو کنین و هر شب یه
چند صفحشو بخونین ما هر شب این بخشو براتون آماده میکنیم
شازده کوچولو: این راز منه. خیلی سادست؛ تو فقط با قلبت می تونی چیزی را به درستی ببینی؛
چیزی که واقعیه با چشم دیده نمی شه.
شازده کوچولو: اگر تو عاشق گل هایی باشی که روی ستاره ها زندگی می کنند خیلی لذت بخشه که شب ها به آسمون نگاه کنی. چون همه ی ستاره ها مثل شکوفه های یک گل سرخ هستن …
_ هوانورد: تو داری یه فرد بالغ میشی این فوق العادست.
_ هوانورد به دختر کوچولو: بزرگ شدن که مشکل نیست، فراموش کردی.
_ هوانورد: هی. هی تو گرسنته هان؟ من جایی را می شناسم که توی روز تولدت به تو پنکیک مجانی میدن.
دختر کوچولو: اما تولد من دو هفته دیگه ست.
هوانورد: خب اونا که نمی دونن.
روباه به شازده کوچولو: برای من تو هم مثل هزاران پسر بچه ی دیگه ای هستی که در این دنیا زندگی می کنن و من هیچ نیازی به تو ندارم.
برای تو هم من مثل هزاران روباه دیگه ی این دنیا هستم.
ولی تو اگر مرا اهلی کنی هردو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود.
شازده کوچولو گفت : کم کم دارد دستگیرم مى شود. یک گلى هست که گمانم مرا اهلى کرده باشد.
روباه گفت : خداحافظ و اینک راز من که بسیار ساده است :
بدان که جز با چشم دل نمی توان خوب دید. آنچه اصل است. از دیده پنهان است.
فقط بچه ها می دانند که در جستجوی چه هستند.
شازده کوچولو گفت:
بعضی کارا
بعضی حرفا
بدجور دل آدمو آشوب میکنه
گل گفت مث چی؟
شازده کوچولو گفت:
مث وقتی که
میدونی
دلم برات بیقراره
و کاری نمیکنی …
شازده کوچولو از گل پرسید : آدم ها کجایند؟
گل گفت : باد به اینور و آنورشان می برد، این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده
شازده کوچولو گفت : شوخی چیه؟
روباه گفت همونی که آدم ها حرف دلشون را به همدیگه میزنن
شازده کوچولو به روباه: سلام، با من بازی می کنی؟
روباه: من نمیتونم باهات بازی کنم آخه من که اهلی نیستم!
روباه : انسان ها این حقیقت را فراموش کرده اند . اما تو نباید فراموشش کنی .
تو تا زنده ای نسبت به چیزی که اهلی کرده ای مسئولی
چیزی که بیابان را زیبا می کند . شازده کوچولو می گوید : چاهی است که جایی پنهان کرده است .
روباه گفت : باید خیلی خیلی حوصله کنی .
اولش کمی دورتر از من به این شکل لای علف ها می نشینی .
من زیر چشمی نگاهت می کنم و تو لام تا کام هیچی نمی گویی
چون کلمات سرچشمه سوء تفاهم ها هستند عوضش می توانی هرروز یک خرده نزدیک تر بشینی.
شبانگاهان که به آسمان پرستاره می نگری . آن ها به تو تعلق دارند .
گوئی ستاره ها می خندند . چون من روی یکی از آن ستاره ها زندگی می کنم .
روی یکی از آن ستاره های خندان. ستاره ها فقط به تو تعلق دارند .
همان ستاره هایی که می توانند بخندند .
یک نفر به تنهایی هیچ چیز نمی داند.
و در آخر
چند تا بکگراند خفن براتون دارم
شبتون شیک
شما از کدوم بخش کتاب بیشتر خوشتون میاد ؟؟؟؟